عاشق خود...
دلتنگی ات کوچه ی باریکی دارد یک طرفش من به انتظار نشسته ام و سمتِ دیگرش شب هایی که فقط با تو... صبح می شوند! زنگِ هر خانه ای را که بزنی هیچکسی در را باز نمی کند احساسم را پهنِ زمین می کنم رویش دراز می کشم و ستاره ها را دانه دانه می شمارم اما باز هم صبح نمی آید تنهایی تمام نمی شود غصه ها فرصت نمی دهند تا از تو بپرسم: هیچوقت عاشقِ خودت بوده ای؟ ...